جادوی سکوت

جادوی سکوت

 من سکوت خویش را گم کرده‌ام!
لاجرم در این هیاهو گم شدم

من، که خود افسانه می‌پرداختم،
عاقبت، افسانه‌ی مردم شدم!

ای سکوت، ای مادر فریادها،
ساز جانم از تو پرآوازه بود،

تا در آغوش تو راهی داشتم،
چون شراب کهنه، شعرم تازه بود.

در پناهت برگ و بار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یادها

من ندیدم خوشتر از جادوی تو
ای سکوت، ای مادر فریادها!

گم شدم در این هیاهو، گم شدم
تو کجایی تا بگیری داد من؟

گر سکوت خویش را می‌داشتم
زندگی پر بود از فریاد من!

(فریدون مشیری)

 



نظرات شما عزیزان:

نیکتا
ساعت9:05---8 خرداد 1392
سلام‏ ‏مرسی‏ ‏ک‏ ‏به‏ ‏وبم‏ ‏سر‏ ‏زدی‏ ‏وبلاگتو‏ ‏خیلی‏ ‏دوس‏ ‏دارم‏ ‏خیلی‏ ‏قشنگه‏ ‏بازم‏ ‏بهم‏ ‏سربزن‏ ‏راستی‏ ‏من‏ ‏لینکت‏ ‏کردم‏ ‏تو‏ ‏هم‏ ‏لینکم‏ ‏کن.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, ] [ 16:13 ] [ mohammad ]
[ ]